کد مطلب:225222 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:242

مناظرت حضرت امام رضا در مجلس مأمون با جاثلیق رئیس نصاری
صاحب قاموس می گوید: جاثلیق به فتح جیم و الف و فتح ثاء مثلثه و كسر لام سر كرده آن جماعت ترسایانی است كه در مدینة السلام بغداد جای داشته باشد و به طریق بر وزن قندیل كه در انطاكیه است زیر دست او است و بعد از او مطران بر وزن سكران در تحت ریاست او است و بعد از او اثقف بضم الف و سكون ثاء مثلثه و قاف و شد فاء است و اثقف در تمامت شهرها می باشد و زیر دست مطران است و بعد از او قسیس به كسر قاف و سین مهمله مشدده و پس از وی شماس با شین معجمه و میم مشدده و الف و سین مهمله بر وزن شداد است كه موی میان سر خود را همیشه می تراشد تا همیشه ملازم كلیسا باشد و از سر كردهای ترسایان است.

شمامسه بر وزن فراعنه جمع است و در اسقف با سین مهمله بر وزن اطرب می گوید سر كرده جماعت ترسایان است كه در خدمت پادشاه فروتنی كند و در رفتن سر به پیش افكند و اسقف دانشمند ایشان است یا بالاتر از قسیس و فروتر از مطران است، اساقفه بر وزن فراعنه و اساقف بر وزن ارازل جمع آن است و مطران و مطران به فتح و كسر أول بزرگ نصاری است و این لغت عربی خالص نیست و از این پیش در فصول سابقه به ترجمه به طریق و ترتیب رؤسای عسكر و علمای روم اشارت رفت.

بالجمله چون مأمون ساعتی در حضور مبارك حضرت امام رضا علیه السلام به محادثه بگذرانید، روی با جاثلیق رئیس نصاری آورد و گفت: ای جاثلیق اینك پسر عم گرامی من علی بن موسی بن جعفر و از فرزندان فاطمه دختر پیغمبر ما و پسر علی ابن أبی طالب صلوات الله علیهم است دوست همی دارم كه با او تكلم و محاجه نمائی



[ صفحه 216]



و در طریق مناظره و محاوره از جاده ی انصاف بیرون نشوی.

جاثلیق گفت: ای أمیرالمؤمنین چگونه محاجه نمایم با مردی كه احتجاج می نماید با من به كتابی كه یعنی قرآنی كه من منكر آنم و به پیغمبری كه من بدو ایمان نیاورده ام، این وقت حضرت امام رضا علیه السلام روی با جاثلیق آورد و فرمود: ای نصرانی «فان احتججت علیك بانجیلك اتقر به؟» اگر من با تو به كتاب انجیل خودت احتجاج نمایم آیا به آن دلیل و برهان اقرار و اعتراف می نمائی؟

جاثلیق عرض كرد: آیا مرا آن قدرت هست كه چیزی را كه انجیل ناطق بر آن باشد دفع نمایم بلی سوگند با خدای اقرار به آن می نمایم اگر چند به واسطه آن بینی من بر خاك مالیده شود، امام رضا علیه السلام فرمود: «سل عما بدالك و اسمع الجواب» از هر چه می خواهی بپرس و جواب بشنو.

جاثلیق عرض كرد: در نبوت و پیامبری عیسی و كتاب او چه می فرمائی آیا از این دو چیزی را منكری؟ امام رضا علیه السلام فرمود: «أنا مقر به نبوة عیسی علیه السلام و كتابه و ما بشر به امته و اقرت به الحواریون، و كافر بنبوة كل عیسی لم یقر بنبوة محمد صلی الله علیه و آله و بكتابه و لم یبشر به امته».

من به پیغمبری عیسی علیه السلام و كتاب او و آنچه را كه امت خود را به آن بشارت داده یعنی بشارت به محمد صلی الله علیه و آله و ظهور آن حضرت و دین اسلام داده و جماعت حواریین به آن بشارت اقرار داده اند اقرار دارم، و به نبوت هر عیسی كه به نبوت محمد صلی الله علیه و آله و كتاب او اقرار ندارد و امت خود را به آن بشارت نداده است، اقرار ندارم و منكر چنان عیسی هستم.

جاثلیق عرض كرد: آیا نه چنین است كه قطع كلام را به دستیاری دو شاهد عدل می كنیم یعنی چون بر دعوی شخص دو شاهد عادل شهادت داد ادعای طرف برابر قطع می گردد؟ فرمود: بلی چنین است، جاثلیق عرض كرد: پس دو تن شاهد عدل كه غیر از مردم ملت خودت باشند بر نبوت محمد صلی الله علیه و آله اقامت كن و این دو شاهد كسانی باشند كه ملت نصرانیه منكر ایشان نباشند، تو نیز از ما در دعوی طلب



[ صفحه 217]



دو شاهد عادل نمای كه ملت اسلامیه منكر شهادت ایشان نباشند.

امام رضا علیه السلام فرمود: «الان جئت بالنصفة یا نصرانی الا تقبل منی العدل المتقدم عند المسیح عیسی بن مریم علیهماالسلام» ای نصرانی اكنون از راه انصاف درآمدی آیا نمی پذیری از من شاهدی عادل را كه در خدمت عیسی بن مریم علیهماالسلام مقدم و مقرب بوده است؟!.

جاثلیق عرض كرد: این شاهد عادل كیست نامش را مكشوف بدار؟ فرمود: درباره یوحنای دیلمی چه می گوئی؟ عرض كرد: بخ بخ كسی را نام بردی كه از تمام مردم در حضرت عیسی بن مریم محبوب تر بود. فرمود: «فاقسمت علیك هل نطق الانجیل أن یوحنا قال: انما المسیح أخبرنی بدین محمد العربی و بشرنی به أن یكون من بعده فبشرت به الحواریین فآمنوا به؟».

فرمود: تو را قسم می دهم كه به صدق و راستی سخن كنی آیا كتاب انجیل ناطق بر آن هست كه یوحنا گفت: بدرستی كه مسیح خبر داد مرا بدین محمد عربی و بشارت داد مرا با اینكه محمد صلی الله علیه و آله بعد از مسیح خواهد آمد و من بشارت دادم جماعت حواریین را به ظهور پیغمبر خاتم و دین مبین او و حواریین به آن حضرت ایمان آوردند و او را قبول كردند؟.

جاثلیق عرض كرد: بلی علی التحقیق این مطلب را یوحنا از مسیح مذكور داشته و به نبوت مردی و أهل بیت او و وصی او مژده داده است لكن مشخص و ملخص نگردانیده است كه ظهور این مرد در چه زمان و آن قوم را از بهر ما نامبردار نكرده است تا بشناسیم ایشان را.

امام رضا علیه السلام فرمود: «فان جئناك بمن یقرء الانجیل فتلا علیك ذكر محمد صلی الله علیه و آله و أهل بیته و امته أتؤمن به؟» اگر نزد تو كسی را بیاوریم كه به قراءت انجیل آگاهی داشته باشد و نام محمد و أهل بیت آن حضرت صلی الله علیه و آله و امت آن حضرت را به تو فرو بخواند، آیا به نبوت آن حضرت ایمان می آوری؟ جاثلیق عرض كرد: سخنی است استوار و جای سخن ندارد، آنگاه امام رضا علیه السلام با قسطاس رومی



[ صفحه 218]



فرمود: حفظ تو در سفر سوم انجیل چگونه است؟.

سفر كتابی كبیر یا جزئی از اجزای تورات است - قسطاس عرض كرد: سخت نیكو در حفظ دارم، بعد از آن روی با رأس الجالوت آورد و فرمود: آیا انجیل را قراءت نكرده باشی؟ عرض كرد: به جان خودم قراءت كرده ام، فرمود: سفر سوم را برگیر پس اگر در آن سفر نام محمد و أهل بیت او صلوات الله علیهم و امت مذكور است برای من شهادت بدهید و اگر مذكور نباشد «فلا تشهدوا لی» گواهی ندهید.

از آن پس امام رضا علیه السلام سفر ثالث را قراءت فرمود تا به نام پیغمبر صلی الله علیه و آله رسید این وقت توقف نمود و فرمود:ای نصرانی از تو به حق مسیح و مادرش سؤال می نمایم آیا می دانی كه من با انجیل دانا هستم؟ عرض كرد: بلی، بعد از آن نام محمد و أهل بیت آن حضرت و امتش را بر ما قراءت كرد پس از آن فرمود: ای نصرانی این سخن عیسی بن مریم علیهماالسلام است پس اگر با آنچه انجیل به آن ناطق است تكذیب كنی همانا تكذیب موسی و عیسی علیهماالسلام را نموده باشی و چون تكذیب ایشان را نمائی و این ذكر را به دروغ نسبت دهی، واجب می شود تو را مقتول دارند، زیرا كه به پروردگار خودت و به پیغمبرت و به كتاب خود كافر شده ی.

جاثلیق عرض كرد: آنچه در كتاب انجیل بر من آشكار گردد منكر نیستم و به آن اقرار دارم، امام رضا علیه السلام فرمود: شاهد باشید بر اقرار او، بعد از آن فرمود: ای جاثلیق از هر چه می خواهی بپرس، جاثلیق عرض كرد: با من خبر فرمای كه عدد حواری عیسی بن مریم علیهماالسلام و علمای انجیل چند تن بوده اند؟ امام رضا علیه السلام فرمود: «علی الخبیر سقطت» با شخص دانائی برابر شدی، أما حواریون دوازده تن بودند و أعلم و أفضل ایشان الوقا بود، و أما علمای نصاری سه تن بودند: یوحنای اكبر كه در أج و به قولی أخ و به قولی أخی مسكن داشت. حموی گوید: اخا بضم الف و خاء معجمه مشدده و الف مقصوره كلمه ای است نبعلیه نام ناحیه ای است از نواحی بصره در شرقی دجله بصره دارای قری و انهار،



[ صفحه 219]



و می گوید: اخی بضم الف و خاء معجمه و یاء حطی نام كوهی است كه روزی از ایام عرب بدان جا منسوب است واحد اخیان است، بالجمله امام علیه السلام فرمود: و یوحنا در قریه ی قرقیسیا ساكن بود و یوحنا دیلمی در رجاز سكون داشت.

حموی گوید: رجاز به فتح راء مهمله و جیم مشدده و زاء معجمه اسم رودخانه ای است در نجد و به تخفیف جیم نام موضعی دیگر است «و عنده كان ذكر النبی صلی الله علیه و آله و ذكر أهل بیته و امته و هو الذی بشر امة عیسی و بنی اسرائیل به» خبر پیغمبر صلی الله علیه و آله و أهل بیت آن حضرت و امت او نزد این یوحنای دیلمی بود و این یوحنا همان كسی باشد كه امت عیسی علیه السلام و بنی اسرائیل را به ظهور آن حضرت بشارت داد.

بعد از آن امام رضا علیه السلام فرمود:ای نصرانی سوگند با خدای بدرستی كه ما تصدیق داریم به آن عیسی كه به محمد صلی الله علیه و آله ایمان آورده باشد «و ما ننقم علی عیساكم شیئا الا علی ضعفه و قلة صیامه و صلاته» و ما بر عیسای شما ناپسند نمی شماریم چیزی را مگر ضعف و سستی او را و كمی روزه داشتن و نماز گذاشتن او را.

چون جاثلیق این سخن را بشنید آشفته شد و عرض كرد: سوگند با خدای علم خود را فاسد ساختی و امر خویش را سست گردانیدی و من گمان همی كردم كه تو داناترین مسلمانانی، امام رضا علیه السلام فرمود: «و كیف ذاك؟» این سخن از چیست؟ عرض كرد: از این سخن تو كه عیسی علیه السلام ضعیف و قلیل الصیام و الصلاة بود و حال اینكه عیسی هیچ روزی را افطار نفرمود و روزه ی خود را نشكست و در هیچ شبی هرگز نخوابید، یعنی در تمام عمر قائم اللیل وصائم النهار بود روزها به روزه و شبها به نماز بگذرانید.

این وقت حضرت رضا علیه السلام فرمود: «فلمن كان یصوم و یصلی» عیسی برای كدام كس این روزه در نماز را می نهاد، یعنی اگر بزعم شما عیسی خدا بود پس این عبادت و عبودیت را برای چه كسی متحمل و این مشقت و زحمت را از چه روی متقبل می شد.



[ صفحه 220]



نوفلی راوی خبر می گوید: چون جاثلیق این كلام معجز آیت را بشنید لال گردید و زبان از سخن بربست، امام رضا علیه السلام فرمود: ای نصرانی از مسئله از تو پرسش می نمایم: عرض كرد: پرسش فرمای اگر به آن دانا باشم جواب می گویم امام رضا علیه السلام فرمود: منكر نیستی كه عیسی علیه السلام مرده را زنده می كرد به اذن خداوند عزوجل؟.

جاثلیق عرض كرد: این مسئله را از آن راه انكار می نمایم كه هر كسی مردگان را زنده كند و كور مادرزاد را بهبودی دهد و ابرص را شفا بخشد چنین كسی پروردگار و مستحق این است كه او را پرستش نمایند.

امام رضا علیه السلام فرمود: همانا الیسع همان صنعت را كه عیسی علیه السلام می نمود می كرد بر روی آب راه می رفت و مردگان را زنده می ساخت و كور و پیس را بهبودی می داد، پس از چه روی امت الیسع او را به پروردگاری نگرفتند و هیچ كس او را بیرون از پرستش خدای عزوجل عبادت نكرد؟! و حزقیل پیغمبر علیه السلام مثل همان چه عیسی بن مریم علیهم السلام می نمود بكار می بست و سی و پنج هزار مرد را از آن پس كه شصت سال بود مرده بودند زنده ساخت.

پس از آن روی با رأس الجالوت آورده فرمود: «أتجد هؤلاء فی شباب بنی اسرائیل فی التوراة اختارهم بخت نصر من بنی اسرائیل حین غزا بیت المقدس ثم انصرف بهم الی بابل فأرسله الله عزوجل الیهم فأحیاهم هذا فی التوراة لا یدفعه الا كافر منكم؟».

آیا می یابی این جماعت را در زمره جوانان بنی اسرائیل در تورات كه بخت نصر این گروه را از مردم بنی اسرائیل اختیار و برگزیده ساخت گاهی كه در بیت المقدس كار به كارزار انداخت پس از آن ایشان را به بابل باز گردانید و به كشت و از آن پس خدای عزوجل حزقیل علیه السلام را به سوی ایشان بفرستاد و حزقیل آنها را زنده كرد این حكایت در تورات است و این مطلب را جز كسی كه از جمله شماها كافر باشد منكر نمی شود.



[ صفحه 221]



رأس الجالوت عرض كرد: محققا شنیده ایم و دانسته ایم، امام رضا علیه السلام فرمود: راست گفتی بعد از آن فرمود: ای یهودی این سفر را از تورات برگیر! آنگاه آن حضرت آیاتی چند از تورات بر ما تلاوت فرمود، یهودی از آن گونه فصاحت قراءت و رجاحت تلاوت از خود بی خبر بود و به تعجب اندر همی شد.

بعد از آن امام رضا سلام الله علیه روی به سوی نصرانی آورد و فرمود: ای نصرانی آیا این جماعت پیش از عیسی بودند یا عیسی قبل از ایشان بود؟ عرض كرد: بلكه این سی و پنج هزار تن قبل از زمان عیسی بودند، امام رضا علیه السلام فرمود: همانا جماعت قریش بر رسول خدای صلی الله علیه و آله فراهم شدند و خواستار شدند تا مردگان ایشان را برای ایشان زنده فرماید، رسول خدا علی بن أبی طالب علیهم السلام را با ایشان بفرستاد و بدو فرمود: به سوی جبانه برو.

جبانه به فتح جیم و باء موحده مشدده است جبان در أصل به معنی بیابان می باشد و مردم كوفه قبرستان را جبانه خوانند و هم در كوفه محلی چند را جبانه نامند از آن جمله جبانه كبیره و جبانة السبیع و جبانه میمونه و جبانه عزرم و جبانه ی سالم و غیر از این است و تمامت آنها در كوفه است.

مع الحدیث با أمیرالمؤمنین فرمود: بسوی جبانه شو و به آواز بلند نام این گروه و طایفه را كه ایشان خواستار شده اند بخوان یا فلان و یا فلان و یا فلان محمد رسول خدا با شما می فرماید برخیزید و به پای شوید به اذن خداوند عزوجل، پس همگی برخاستند در حالتی كه خاك از سرهای خود می افشاندند، پس مردم قریش روی با ایشان آوردند و از ایشان از امورشان پرسش همی كردند، و از آن پس قریش با آنها گفتند كه: محمد صلی الله علیه و آله به پیغمبری انگیزش یافته است، آن جماعت گفتند: دوست همی داریم كه ما ادراك خدمتش را نموده و با او ایمان آورده باشیم.

«و لقدأ برء الاكمه و الأبرص و المجانین و كلمه البهایم و الطیر و الجن و الشیاطین و لم نتخذه ربا من دون الله عزوجل و لم ننكر لأحد من هؤلاء فضلهم، فمتی اتخذتم عیسی ربا جاز لكم أن تتخذوا الیسع و حزقیل ربین لأنهما قد صنعا مثل ما صنع



[ صفحه 222]



عیسی بن مریم علیهماالسلام من أحیاء الموتی و غیره».

همانا رسول خدای صلی الله علیه و آله كور و پیس و دیوانگان را بهبودی می بخشید و با بهایم و چارپایان و پرنده و جن و شیاطین هم سخن می شد معذلك ما او را به پروردگاری بیرون از خدای نخواندیم و غیر از خداوند عزوجل هیچ آفریده را پرستش نكردیم و منكر فضیلت یكی از این جماعت پیغمبران هم نیستیم نه اینكه ایشان را پروردگار عالمیان و معبود خود شماریم، پس هر وقت شما عیسی را پروردگار خود بگیرید برای شما جایز خواهد بود كه الیسع و حزقیل علیهماالسلام را نیز دو پروردگار بشمارید چه ایشان همان كار را كردند كه عیسی می كرد از زنده كردن مردگان و جز آن.

همانا قومی از بنی اسرائیل به واسطه بلای طاعون از شهرهای خود برفتند و ایشان هزارها بودند كه از بیم مردن فرار كردند، پس خداوند تعالی در یك ساعت تمام اشان را بمیرانید مردم آن قریه بیامدند و دیوار برگرد ایشان برآوردند و آن مردگان در آن محوطه بودند تا گاهی كه استخوانهای آنها ریزه ریزه و پوسیده گردید و به جمله استخوانهای فرسوده رمیم شدند.

پس پیغمبری از انبیای بنی اسرائیل برایشان بگذشت و از ایشان و از كثرت استخوانهای كهنه و فرسوده در عجب شد، خداوند عزوجل بدو وحی فرستاد: آیا دوست می داری كه اینان را برای تو زنده نمایم؟ عرض كرد: آری ای پروردگار من پس یزدان تعالی به آن پیغمبر وحی فرستاد كه ایشان را ندا كن، آن پیغمبر گفت: «أیها العظام البالیة قومی به اذن الله» ای استخوانهای كهنه فرسوده به پای شوید به دستوری خدای تعالی، پس استخوانها به تمامت زنده برخاستند و همی خاك از سرهای خود فرو می ریختند.

پس از آن ابراهیم خلیل الرحمن علیه السلام هنگامی كه مرغان را بگرفت و آنها را پاره پاره و ریزه ریزه گردانید و بعد از آن بر فراز كوهی مقداری از آن را برنهاد و از آن پس مرغها را بخواند آن مرغها شتابان به جانبش پران شدند. پس از آن موسی بن عمران علیه السلام و اصحاب هفتگانه او كه ایشان را برگزیده



[ صفحه 223]



ساخته بود كه با آن حضرت به سوی كوه بروند، آن جماعت با موسی گفتند: همانا تو خداوند سبحان را دیده ی پس خدای را به ما بنمای چنانكه تو او را دیدی!! موسی گفت: من خدای را ندیده ام، گفتند: ما با تو ایمان نیاوریم تا گاهی كه خدای را آشكارا بنگریم! پس صاعقه ایشان را فرو گرفت و تمام ایشان را بسوزانید و موسی علیه السلام تنها بماند.

پس عرض كرد: ای پروردگار من هفتاد تن از بنی اسرائیل را اختیار كردم و ایشان را بیاوردم و اینك تنها برمی گردم چگونه قوم من تصدیق مرا می نمایند چون داستان ایشان را بازگویم «فلو شئت أهلكتهم من قبل و ایای أتهلكنا بما فعل السفهاء منا» پس اگر خواستی هلاك می كردی ایشان را پیش از بیرون آمدن من از میان قوم و مرا نیز هلاك می ساختی با ایشان آیا هلاك می فرمائی ما را به سبب آنچه سفیهان و بی خردان ما كردند؟ یعنی به واسطه بعضی از این هفتاد تن كه این جرأت و طلب رؤیت كردند تمام ما را هلاك می كنی.

پس خداوند تعالی زنده ساخت آنها را بعد از موت ایشان، و هر چه برای تو مذكور نمودم ای جاثلیق از این امور بر رد و دفع هیچ یك توانائی نداری، زیرا كه تورات و انجیل و زبور و فرقان بر آن ناطق است، پس اگر هر كسی زنده كند مردگان را و كور را بینا و پیس را شفا و مجانین را دوا بخشد او را بیرون از خدای تعالی پروردگار باید شمرد پس تمام این جماعت را ارباب و پروردگارها بگیر! «ما تقول یا یهودی؟» چه گوئی ای یهودی؟ جاثلیق عرض كرد: قول قول تو است لا اله الا الله.

آنگاه امام رضا علیه السلام به جانب رأس الجالوت التفات فرمود و گفت: ای یهودی توجه با من بدار و با من اقبال كن «أسئلك بالعشر الایات التی أنزلت علی موسی ابن عمران هل تجد فی التوراة مكتوبا بنباء محمد صلی الله علیه و آله و امته اذا جاءت الامة الأخیرة اتباع راكب البعیر یسبحون الرب جدا جدا تسبیحا جدیدا فی الكناس الجدد فلیفزع بنوا اسرائیل الیهم و الی ملكهم لتطمئن قلوبهم فان بأیدیهم سیوفا



[ صفحه 224]



ینتقمون بها من الا هم الكافرة فی اقطار الأرض أهكذا هو فی التوراة مكتوب»؟

از تو پرسش می كنم به حق ده معجزه كه بر موسی بن عمران نازل شد آیا در تورات یافته ی كه خبر محمد صلی الله علیه و آله و امت او را نوشته شده باشد كه چون امت اخیره بیایند كه متابعان شتر سواری باشند كه با كمال جد و اتصال تسبیح پروردگار ذوالجلال را نمایند به تسبیحی تازه، یعنی به غیر از آن تسبیحی كه امت سابق می نمودند در مساجد تازه ی كه بسازند.

پس بایستی بنی اسرائیل از ترتیب امور سابقه فراغت جویند و به سوی ایشان و پادشاه ایشان و مملكت ایشان روی كنند تا اینكه دلهای ایشان اطمینان بیابد چه در دست آن امت اخیره شمشیرهای بران است كه امم كافره را در اقطاع ارض می كشند، این خبر همان طور در تورات نوشته شده است؟ رأس الجالوت عرض كرد: بلی ما همین طور در تورات یافته ایم.

آنگاه امام رضا علیه السلام با جاثلیق فرمود: ای نصرانی علم تو به كتاب شعیا علیه السلام چگونه است؟ عرض كرد: حرف به حرف ان را می دانم، آن حضرت با جاثلیق و رأس الجالوت فرمود: «أتعرفان هذا من كلامه یا قوم انی رأیت صورة راكب الحمار لابسا جلابیب النور و رأیت راكب البعیر ضوؤه مثل ضوء القمر؟ فقالا قد قال ذلك شعیا».

آیا می شناسید و می دانید این سخن شعیا را كه فرمود: ای قوم همانا من می بینم صورت سوار حماری را كه جلبابها و جامه های نور پوشیده و دیدم سوار شتر را كه نور و فروغ او مانند روشنائی ماه بود؟ گفتند: محققا شعیا علیه السلام این سخن را گفته است.

امام رضا علیه السلام فرمود: ای نصرانی آیا می دانی قول عیسی علیه السلام را در انجیل: «انی ذاهب الی ربكم و ربی و البار قلیطا و بقولی و الفار غلیطا جاء هو الذی یشهد لی بالحق كما شهدت له و هو الذی یفسر لكم كلشی ء و هو الذی یبدی فضایح الامم و هو الذی یكسر عمود الكفر».



[ صفحه 225]



بدرستی كه من به سوی پروردگار شما و پروردگار خودم می روم و با رقلیطا یعنی محمد صلی الله علیه و آله می آید، اوست كسی كه شهادت دهد بر من به حق چنان كه در حق او گواهی دادم و اوست كسی كه تفسیر كند برای شما هر چیزی را و اوست كسی كه فاش و هویدا فرماید فضیحتها و رسوائیهای امتها را، و اوست كسی كه می شكند ستون كفر را، جاثلیق عرض كرد: هیچ چیزی را از انجیل مذكور نداشتی مگر اینكه ما اقرار به آن داریم، فرمود: آیا این مذكور را ثابت می دانی در انجیل ای جاثلیق؟ عرض كرد: بلی.

امام رضا علیه السلام فرمود: ای جاثلیق «ألا تخبرنی عن الانجیل الأول حین افتقدتموه عند من وجدتموه و من وضع لكم هذا الانجیل» آیا با من خبر نمی دهی از انجیل أول هنگامی كه آنرا مفقود یافتند نزد كدام كس آنرا یافتید و كدام كس این انجیل را برای شما وضع نمود؟ عرض كرد: انجیل را به جز یك روز مفقود ندیدیم تا گاهی كه آنرا تر و تازه و درست شده دیدیم پس یوحنا برای ما بیرون آورد و متی.

امام رضا علیه السلام فرمود: «ما أقل معرفتك به سنن الانجیل و علمائه فان كان هذا كما تزعم فلم اختلفتم فی الانجیل و انما وقع الاختلاف فی هذا الانجیل الذی فی أیادیكم الیوم فلو كان علی العهد الأول لم تختلفوا فیه ولكنی مفیدك علم ذلك.

اعلم أنه لما افتقد الانجیل الأول اجتمعت النصاری الی علمائهم فقالوا لهم قتل عیسی بن مریم و افتقدنا الانجیل و أنتم العلماء فما عندكم، فقال لهم: الوقا و مرقابوس: ان الانجیل فی صدورنا و نحن نخرجه الیكم سفرا سفرا فی كل أحد فلا تحزنوا علیه و لا تخلوا الكنایس فانا سنتلوه علیكم فی كل أحد سفرا سفرا حتی نجمعه كله».

تا چند اندك است شناسائی تو به سر و به قولی به سنن انجیل پس اگر این امر چنان باشد كه تو گمان می بری این اختلاف شما در انجیل از چیست؟ همانا اختلاف شما در مطالب این انجیلی است كه امروز به دستهای شما اندر است، و اگر این انجیل همان انجیل عهد أول بود، یعنی همان انجیل بود كه خدا به عیسی فرستاد در آن اختلاف نمی ورزیدید، ولكن من سر این امر را برای تو مكشوف می دارم



[ صفحه 226]



و علم او را به تو افاده می نمایم.

دانسته باش كه چون انجیل اول مفقود گردید مردم نصاری به خدمت علمای خود اجتماع نمودند پس با ایشان عرض كردند: عیسی بن مریم كشته شد و انجیل را مفقود نمودیم و گم كردیم و شما امروز علمای ما و دانایان بر انجیل و اصلاح كار هستید ما را چاره و نزد شما چیست؟ الوقا و مرقابوس گفتند: اندوه مخورید كه انجیل در سینه های ما محفوظ و منقوش است و ما سفر به سفر آن را در هر روز یكشنبه برای شما بیرون می آوریم پس بر انجیل و فقدان آن در غم و اندوهان مباشید و كناس و معابد را خالی و تنها مگذارید، چه ما بزودی در هر روز یكشنبه سفر به سفر بر شما تلاوت می كنیم تا تمامش را جمع نمائیم.

پس الوقا و مرقابوس و یوحنا و متی بنشستند و این انجیل را برای شما وضع كردند بعد از آن انجیل شما كه انجیل أول بود و در نظر داشتید مفقود افتاده بود، و بدرستی كه این چهار تن شاگردان شاگردهای دانایان أولین بودند آیا این مطلب را كه برای تو اعلام كردم دانسته بودی؟ جاثلیق عرض كرد: أما به این تفصیل و ترتیب نمی دانستم و اكنون بدانستم و از كثرت علم تو و فزونی دانش تو به كتاب انجیل بر من روشن گشت و چیزهائی از علم و معلومات تو را بشنیدم كه دلم گواهی می دهد كه همه به حق و راستی مقرون است و هم اكنون در طلب فزونی فهم هستم.

امام رضا علیه السلام فرمود: گواهی این جماعت نزد تو چگونه است؟ عرض كرد جایز است ایشان علمای انجیل هستند و هر چه را شهادت دهند به حق و راستی توأمان است، این وقت امام رضا علیه السلام با مأمون و كسانی كه از اهل بیت مأمون و دیگران در آن مجلس بودند روی آورد و فرمود: بر وی گواه باشید، عرض كردند شاهدیم.

پس از آن با جاثلیق فرمود: به حق پسر و مادرش، یعنی عیسی بن مریم آیا دانسته باشی كه متی گفت: بدرستی كه مسیح پسر داود بن ابراهیم بن اسحاق بن یعقوب بن یهودا بن خضرون و بقولی خضران است، و مرقابوس در نسبت عیسی



[ صفحه 227]



گفت: عیسی بن مریم علیهماالسلام كلمة الله است كه خداوندش در جسد آدمی حلول داده است پس از آن انسان گردید، و الوقا گفت كه: عیسی بن مریم علیهماالسلام و مادرش دو تن انسان بودند از گوشت و خون پس روح القدس در آن اندر شد.

«ثم انك تقول من شهادة عیسی علی نفسه حقا أقول لكم یا معشر الحواریین انه لا یصعد الی السماء الا من نزل منها الا راكب البعیر خاتم الأنبیاء فانه یصعد الی السماء و ینزل».

و اینك تو ای جاثلیق قائل هستی كه شهادت عیسی در حق خودش حق است كه گفته است: می گویم با شما ای گروه حواریین كه صعود نمی كند به سوی آسمان مگر كسی كه از آسمان نازل و فرود شده باشد غیر از من مگر سوار شونده شتر كه خاتم پیغمبران است همانا آن حضرت به جانب آسمان صعود می نماید و فرود می گردد، پس چگوئی در این سخن؟ جاثلیق گفت: این قول عیسی علیه السلام است و منكر آن نیستیم.

امام رضا علیه السلام فرمود: پس چه می گوئی در شهادت الوقا و مرقابوس و متی در حق عیسی و در آنچه نسبت دادند عیسی را به آن؟ جاثلیق عرض كرد: ایشان دروغ بستند بر عیسی، این وقت امام رضا علیه السلام فرمود: «یا قوم ألیس قد زكاهم و شهد انهم علماء الانجیل و قولهم حق» ای قوم آیا جاثلیق از نخست این علما را كه اكنون می گوید: دروغ بر عیسی بستند. تزكیه نكرد و گواهی داد كه ایشان علمای انجیل هستند و قول ایشان مقرون به حق و راستی است؟!.

جاثلیق عرض كرد: ای عالم مسلمانان دوست دارم كه مرا از امر این علما معفو بداری امام رضا علیه السلام فرمود: «فانا قد فعلنا» تو را از این كار معفو داشتیم و از این مسئله در گذشتیم «سل یا نصرانی عما بدالك» از هر چه دلت می خواهد بپرس، جاثلیق عرض كرد: «لیسئلك غیری فلا و حق المسیح ما ظننت أن فی علماء المسلمین مثلك» باید دیگری از تو سؤال نماید برای من دیگر راه و قدرت مناظرتی باقی نمانده است به حق حضرت مسیح علیه السلام گمان ندارم كه در میان علمای مسلمانان مثل



[ صفحه 228]



و مانندی برای تو باشد.

راقم حروف گوید: اینكه در اوایل این حدیث شریف امام رضا علیه السلام با رأس الجالوت فرمود: از تو پرسش می كنم به حق ده آیه كه بر موسی بن عمران نازل شد منافاتی ندارد با آیه شریفه كه «تسع آیات» یعنی نه آیت فرموده، زیرا كه ممكن است كه مقصود از نه آیه و معجزه ی در آیه شریفه آیات و معجزات احكام باشد چنانكه بعضی از علماء رضوان الله تعالی علیهم بر این رفته اند، و خداوند تعالی به حقایق احوال داناتر است.